سالروز جنایت تخریب حرم ائمه بقیع علیهم السلام
بقیع گفتی و دل را دوباره خون کردی شرارِ غربت و غم را بجان فزون کردی بـقـیع گـفـتی و شد تـازه داغ دلـهـامـان مگو که قلب نبی را ز درد، خون کردی سخن ز غربت و تخریبِ جنتُ الزهراست دوباره زنده به دوران، غمِ درون کردی چهار قـبر غـریب و چهـار امام غریب بقـیع! چگونه تحمل تو تا کنون کردی؟ فـرشتـگـانِ مـقـرب به عـرشِ اعـلا را مقیم مُضجعِ بیسقف و بیستون کردی بهشت، گوشهای از این قبورِ نورانیست مرا به جـنّتِ فـردوس رهـنمون کردی ز دیـده خـون رود و نالـهای حـزین آید بـیادِ یـاسِ مـدیـنه، که واژگـون کـردی مدینه گفتی و در شعله سوخت گیسویی دوباره خـاطرۀ کـوچه را برون کردی تو دیدهای که در آتش، حریمِ زهرا سوخت به شعله عصمتِ حق را نظاره چون کردی؟ نــبـود بــاورمـان، زیـر پـا رود مــادر و تو سکوت بر آن دشمنِ زبون کردی! تو دیدهای که لعینی به یاس، سـیلی زد چـسـان مـلاحـظۀ آتـشِ جـنـون کردی؟ چه بَد معـامـله با یـار کـردی، ای امت امام را تو رها، خصم را مصون کردی بپای خـیز مسلـمان! سـپاهِ مهـدی باش! به کنجِ خیمۀ عزلت چرا سکون کردی؟ |